سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*********
در ستایش نا امیدی و حکایت پینوکیو!
محمد صرفی در کیهان نوشت:
این روزها اغلب مسئولان کشور از لزوم تزریق امید به جامعه میگویند و یأسپراکنی را تقبیح میکنند. مسئولان دولتی در صف اول سخنرانی درباره ضرورت و فواید امید هستند و البته تعجبی هم ندارد، چرا که دولت، دولت «تدبیر و امید» است. اما مردم همانقدر که نیازمند امید هستند به ناامیدی هم نیاز دارند! جامعه امروز ما به دلایل مختلف پیشتر و بیشتر از امید، نیازمند ناامیدی است. گام اول و پیشنیاز برای دستیابی به امید واقعی و سازنده، ناامیدی و رها کردن امیدهای واهی و کاذب است.
امید کاذب شبیه ماده مخدر و قرص روانگردان عمل میکند و شخص را به دنیایی خیالی برده و دچار سرخوشی میکند، حال آنکه واقعیت سهمگین و تلخ بیرونی در جریان است و کار خود را میکند. نام دیگر قرصهای روانگردان، قرص شادی است! انرژی زیادی را بهصورت کوتاهمدت و انفجاری آزاد و همزمان فرد را دچار توهم میکند، بهطوری که آگاهی از نتایج رفتارهای خطرناک را بهشدت کاهش داده یا کاملاً از بین میبرد. شخص متوهم خود را از ماشینی که با سرعت در حال حرکت است به بیرون پرت میکند و پس از آنکه در بیمارستان با دست و پا و سر شکسته و مجروح از مرگ رهیده و تاثیر داروی توهمزا از بین رفته، درباره علت کار خود میگوید؛ میخواستم پرواز کنم!
متاسفانه بخش قابل توجهی از جامعه و مسئولین ما امروز دچار چنین وضعیتی هستند. آنهایی که شب اعلام توافق ایران و 1+5 به خیابانها آمدند و زدند و رقصیدند و در دست اسکناس یک دلاری و هزار تومانی داشتند، مانند همان کسی بودند که به هوای پرواز خود را از ماشین در حال حرکت به بیرون پرت میکند. وضع نابسامان کدام خانهای با فروش فرش زیر پا بسامان شده و کدام کشوری توانسته با دادن امتیاز به دشمن، مشکلات خود را حل کند؟! بلایی که امید کاذب بر سر یک جامعه میآورد اگر از ناامیدی بیشتر نباشد کمتر نیست.
برخی آقایان دولتی این روزها مدعی هستند که یکی از اشتباهات صورت گرفته، بزرگنمایی برجام بوده است. از جمله آقای ظریف که چند روز پیش در برنامه زنده تلویزیونی «حالا خورشید» از بالا بردن توقعات از برجام به نوعی گلایه کرد. این گلایه را دیگر مسئولان دولتی نیز بارها بیان کردهاند. اما چه کسی مردم را درباره برجام دچار توهم کرد؟ آیا کسی غیر از دولتمردان چنین کردند؟ تا جایی که آب خوردن مردم را هم به برجام گره زدند! تعابیری همچون «فتحالفتوح»، «آفتاب تابان»، «معجزه قرن»، «بزرگترین دستاورد تاریخ ایران»، «نشانه تسلیم همه قدرتهای بزرگ در برابر اراده ملت»، «ورقخوردن تاریخ به نفع ایران»، «پیروزی بزرگتر از فتح خرمشهر» و... از سوی چه کسانی مطرح شد؟ کدام روزنامهها تیتر زدند «تحریمها به تاریخ پیوست»، «فروپاشی تحریم»، «صبح بدون تحریم»، «تحریمها هم رفت»، «توافقات سیاسی و اقتصادی با لغو تحریمها»، «سد تحریم شکست»، «پیروزی تدبیر بر تحریم»، «اینک بدون تحریم»، «سلام بر ایران بیتحریم، خلاص شدیم»، «تحریم تمام شد»، «برچیده شدن ظرف تحریمها»، «روز شکست حصر اقتصادی» و...؟! وقتی دلسوزان هشدار و انذار میدادند، چه کسی به آنها تهمت کاسب تحریم زد تا صدایشان شنیده نشود؟
یادآوری این مواضع و تیترهای گذشته، نه برای مچگیری و سرزنش است و نه برای اظهار فضل که بله! حالا دیدید ما درست میگفتیم! گذشته اگر بازخوانی و مرور میشود، ناظر به آینده است. انتظار میرفت رخدادهای اخیر، دولتمردان را از توهم خود ساختهشان خارج کند اما برخی مواضع و اظهارنظرها نشان میدهد خروج دولت از توهم برجام، گویا امیدی کاذب است! برخی از سخنان دیروز آقای روحانی در مجلس شورای اسلامی و در جریان سؤال نمایندگان، حاکی از این مسئله بود. رئیسجمهور در بخشی از سخنان خود گفت؛ «اگر برجام هیچ بود پس چه غصهای امروز داریم؟ در هر صورت آمریکا از برجام خارج شده، بقیه کشورها نیز خارج میشوند و ما هم بیرون میآییم چون هیچ است، از هیچ که نباید آدم بترسد!»
آقای روحانی در مغلطهای آشکار (شبیه موضع اخیر آقای ظریف درباره نسبت قیمت دلار و برجام) نابسامانی امروز را به خروج آمریکا از برجام نسبت دادند، حال آنکه روند تلاطم و آشفتگی بازار ماهها پیش از خروج آمریکا از توافق، آغاز شده بود و ریشه در مسائل دیگری داشت. از نظر این آقایان، همه چیز خوب و خوش و خرم بود تا اینکه ترامپ دیوانه از برجام خارج شد و این شد که میبینید و میبینیم! مثل اینکه کسی بپرسد چرا این مصدوم دست و پا و سرش شکسته و در پاسخ بشنود که از ماشین به بیرون پرت شده است. حال آنکه پرت شدن تنها یک حادثه است و نه علت. آنکه قرص توهمزا مصرف کرده، اگر از ماشین هم به بیرون پرت نشود، حادثه و بلای دیگری سرش میآید.
مردم و مسئولان باید از خیلی چیزها ناامید شوند. مردم باید از اینکه دولتی بر سرکار آید و با چوبی جادویی (توافق با غرب، چند برابر کردن یارانه و...) اوضاع را سامان دهد ناامید شوند و بدانند که بخشی از این بار نیز بر دوش آنهاست. مسئولان هم باید از اینکه فلان مقام آمریکایی قول داده جبران کند، امضای فلانی تضمین است، اروپا قول داده و... ناامید شوند. تا وقتی استراتژی دولت صبر و سکوت و امید به نتایج انتخابات آمریکا و رفتن ترامپ است، توقع و انتظار کدام حرکتی را برای حل مشکلات میتوان داشت؟ رئیسجمهور پیشین فرانسه مدعی شده بود که به فکر اشتغال جوانان ایران است و رئیسجمهور فعلی آن در تماس تلفنی اخیر با آقای روحانی گفته: «فرانسه همه تلاش خود را برای حفظ برجام بهکار میگیرد و نسبت به این موضوع متعهد است و به مسئولیتهایش عمل خواهد کرد.»
دی ماه سال 1393 و در کوران مذاکرات هستهای ایران و 1+5 رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند؛ «باید دل را به نقطههای امیدبخش حقیقی سپرد نه به نقطههای خیالی.» آنکه امید ندارد درجا میزند و به پیش نمیرود اما آنکه امید کاذب دارد و دل به نقطههای خیالی بسته است، فرو میرود و خسرانش دوچندان است. امید کاذب داشتن، حکایت پینوکیو است که با مشورت روباه مکار سکههای خود را کاشت تا فردا درخت سکه سبز شود و خوشههای طلا بچیند! پینوکیو، روباه مکار و وعده درخت سکه فقط در کارتون نیست و از زندگی شخصی گرفته تا مقیاس یک کشور میتواند تکرار شود.
غدیر پنجره همیشه باز هدایت و سعادت
کورش شجاعی در خراسان نوشت:
... و خداوند انسان را به عنوان گل سرسبد آفرینش و اشرف مخلوقات آفرید و برای هدایت و به سعادت رسیدنش، «پیامبر»ی برای هر انسانی در وجود او به ودیعت گذارد و «عقل» هر انسانی شد پیامبر درونی او، اما کردگار حکیم بدین بسنده نفرمود و در هر عمر و زمان پیامبرانی از جنس خود انسان نیز برای راهنمایی بشر برانگیخت و از میان آن هزاران رسول و نبی و پیامبر، پنج بزرگوارشان را اولوالعزم و صاحب شریعت قرار داد پس انبیاء یکی پس از دیگری مبعوث شدند و رسالت خویش را در عهد و زمان خود به انجام رسانیدند تا از پی بزرگ پیامبرانی همچون نوح نبی ا...، ابراهیم خلیل ا...، موسی کلیم ا...، عیسی روح ا... نوبت به حضرت محمد مصطفی رسید و به اراده و مشیت و حکمت الهی وجود مبارک «حبیب خدا» شد هم نقطه پایان و هم نقطه آغاز.
اما نقطه پایان از آن رو که با چشم فروبستن حضرت ختمی مرتبت از دنیای فانی و شتافتن حضرتش به دیار باقی، دیگر چون پیامبری نبود و به وعده قرآن پس از محمد مصطفی رسولی برانگیخته نخواهد شد، «انقطاع وحی» و بسته شدن پنجره وحی و پایان ارسال رُسُل و بعثت انبیاء محقق شد.
اما آیا خداوند تبارک و تعالی و حکمت بالغه و ربوبی اش را می سزد که انسان را در جهان پس از ختم نبوت و انقطاع وحی به خود واگذارد؟! آیه 67سوره مائده به صراحت پاسخ این سوال را می دهد «یا ایها الرسول بَلَّغ ما اُنزِل الیک من ربّک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته» در هجدهم ذی الحجه سال یازدهم هجری و در حجة الوداع. پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت ختمی مرتبت بنابر صریح این آیه ماموریت می یابد امر خداوند رحمان و رحیم که از سر لطف هیچ وقت در ِهدایت و سعادت را به روی بشر نبسته به مردم ابلاغ کند تا در حضور هزاران «حاجّ» از طواف کعبه و خانه خدا برگشته نه تنها برای چندمین بار تکلیف وصّی ، جانشین و هادی امت پس از پیامبر خاتم روشن شود بلکه چراغ راه و راهنمای مسلمانان و جهان بشریت را که خداوند در وجود و «ولایت» و «امامت» علی بن ابی طالب امیرالمومنین و اولاد طاهرینش قرار داده به مردم همه اعصار و قرون عیان و آشکارا معرفی شده باشد و مردم بدانند اگر چه با رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت ختمی مرتبت، پنجره وحی بسته شد اما پنجره هدایت بشر به واسطه افاضه دایم فیض الهی از طریق امامت و ولایت هیچ گاه بسته نمی شود و حضرت رب العالمین انسان را هیچ گاه بی راهنما نمی گذارد و چون ابلاغ آن امر الهی عظمتی چنین سترگ و پیوسته با هدایت و سعادت بشر دارد خداوند حکیم ابلاغ نکردن آن را مساوی با انجام نشدن 23 سال رسالت حضرت محمد مصطفی اعلام می فرماید.
سپس ختم نبوت و انقطاع وحی از این باب نقطه آغاز است، آغاز ولایت و امامت در ادامه بعثت انبیاء و رسول خاتم برای تداوم هدایت و سعادت انسان تا آخرالزمان حبیب خدا به فرمان الهی ، مصداق را هم بی هیچ آرایه و کنایه ای با بالابردن دست امیرمومنان بر فراز جهاز شتران و ندای «مَن کنت مولاه فهذا علی مولاه» معرفی فرمود تا جای هیچ شبهه ای باقی نماند .
غدیر اما بزرگ عید الهی بعد از بعثت انبیای عظام خصوصا بعثت نبی مکرم اسلام است روزی که خداوند علی اعلی خود فرمود «الیوم اکملت لکم دینکم و اَتممتُ علیکم نعمتی و رضیتُ لکم الاسلام دینا» (آیه 3 سوره مائده) و آیا روز اکمال دین و اتمام نعمت الهی عید ا... اکبر نیست؟! و خلاصه کردن و بلکه تقلیل آن به عید «سیّد» ها جفایی بزرگ به این یوم ا... اکبر و هنگامه سرنوشت ساز آینده امت و انسانیت نیست؟!
آیا مردم جهان خصوصا مسلمانان و به ویژه شیعیان، قدر غدیر را آن چنان که باید می دانند؟ آیا حتی محبان ولایت و امیرمومنان آن چنان که باید نسبت به غدیرو ولایت و اولیای الهی از امیرمومنان گرفته تا حضرت صاحب الزمان شناخت و معرفت پیدا کرده اند؟ آیا هریک از ما تامل و غور و اندیشه ای در آیه 55 سوره مائده کرده ایم؟ که می فرماید «انما ولیُکُمُ الله و رسُولُهُ و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یوتون الزکوة و هم راکعون »
آیا سبک زندگی ما و شیوه مدیریت برخی مسئولان ما شباهتی به زندگی و مدیریت امیرمومنان و اولاد طاهرینش دارد؟ بدانیم که بیش از هرکسی مدعیان محبت و ولایت خصوصا مسئولان در قبال امیرمومنان ، پیامبر عظیم الشأن اسلام و خداوند رحمان و غدیر مسئول اند.
اعتراف دست و پا گیر
سمیرا کریمشاهی در وطن امروز نوشت:
هنگامی که 2 روز قبل از انتخابات ریاستجمهوری روزنامه متعلق به الیاس حضرتی تیتر زد: «جمعه هوای «تو» را داریم»، هیچگاه او فکرش را هم نمیکرد ۱۶ماه بعد در یکشنبهای، هوا آنقدر پس باشد که مجبور شود آن «تو»یی را که وعده هواداریاش را داده بود، پشت تریبون مجلس به ورطه نقد بکشاند و خواستار استیضاحش شود.
حتی در خواب هم نمیدید که اگر شنبه بعد از انتخابات تیتر زدند: «ملت تَکرار کرد»، در یکشنبهای، پشت تریبون مجلس مجبور شود هر آن که را ماندنش تکرار شد، مسبب بدبختی مردم بنامد.
در چنین مواقعی تشخیص سره وکیلالرعایا از ناسره وکیلالدوله سخت است. به این معنا که الیاس حضرتی در سخنان روز یکشنبه اگر جز حقیقت هم نگفته باشد، نمیتوان براحتی قبول کرد این همان صدایی است که به پشتیبانی ملت بلند شده، نه شانه خالی کردن از بار مسؤولیتی که در قبال هدایت مردم به سمت انتخاب مجدد روحانی دارد.
نطق نماینده تهران در موافقت با استیضاح وزیر اقتصاد آتشین بود؛ سخنانی که حضرتی برای بیانشان حتی مجبور به استعفا از فراکسیون امید شد.
اما در این میان مسالهای مبهم باقی میماند و آن نیت اصلی او از این اقدام و اقدامات مشابه از سوی همطیفان حضرتی است که ممکن است در آینده رخ دهد. آیا استعفا از فراکسیون و جدا شدن از خودیها صرفا هزینهای بود که حضرتی در مسیر منافع ملت و بنا بر وظیفه نمایندگی مردم پرداخت کرد که در این صورت قابل تقدیر است یا اینکه استعفا هزینه فرار به جلوی او بود تا از حامیان دولت فاصله بگیرد و در آشفتهبازار موجود خود را در صف مطالبهگران جا بزند؟ و حتی در یک تحلیل درون تشکیلاتی، خروج از فراکسیون امید برای از بین بردن این جسد نیمهجانی است که زیر دست تکرارچیان تلف میشود و او میخواهد جریان دیگری از اصلاحطلبان درون مجلس را شکل دهد.
نیت حضرتی هر چه باشد، تغییری در وظیفه او و امثالش که در شکل گرفتن وضع موجود نقش دارند، ایجاد نمیکند و آن پاسخگویی است. حضرتیها هر چقدر هم فریاد بزنند که ما بهخاطر سوءتدبیرها بدبخت شدهایم، ذلیل شدهایم و چرا وضعیت مردم فلان است... بلندی صدایشان حافظهها را کر و کور نمیکند!
جایگاه آنان پاسخگویی در کنار دولت است نه اینکه همرنگ نارضایتی عمومی شوند و مقابل دولت عرض اندام کنند و صرفا در نقش یک منتقد نمایش اجرا کنند و آنقدر در نقش خود فرو روند که صحبت از استیضاح رئیسجمهور به میان آید!
در جریان نطق الیاس حضرتی شاید نخستینباری بود که یکی از فعالان اصلاحطلب، صریحاً اعتقاد به استیضاح رئیسجمهور را مطرح میکرد؛ طرحی که همین چند ماه پیش سعید حجاریان، تئوریسین اصلاحطلبان از آن به عنوان نقشه مخالفان دولت یاد کرده بود! او در مصاحبه با روزنامهای که اتفاقا الیاس حضرتیِ موافق با استیضاح رئیسجمهور، مدیرمسؤول آن است، طبق عادت همیشگی جریان اصلاحات که اعتقاد به توهم توطئه علیه جریانشان دارند، از اهرم فشاری علیه دولت گفت که قصد سرنگونی روحانی را دارند. حجاریان در سخنان خود از کلیدواژههای اهرم قدرت، استیضاح و دولت نظامی(!) استفاده کرد در حالی که از جانب منتقدان دولت یازدهم و دوازدهم در جایگاه فعالان سیاسی و صاحب منصب، هیچگاه سخنی از ساقط کردن دولت به میان نیامده است. اکنون مساله استیضاح رئیسجمهور از جانب همان جناحی مطرح میشود که بزرگانش ناکارآمدی دولت متبوعشان را گردن فشارهای دشمن فرضی میاندازند!
در این میان اعتراف یک نماینده اصلاحطلب به موافقت با استیضاح رئیسجمهور، چیزی شبیه یک گاف در سخنوری بود که حتی اگر با استناد به استعفا از فراکسیون به عنوان یک عقیده شخصی عنوان شود، باز هم نشاندهنده نمایی از پشت پرده جریانی است که به آن تعلق دارد؛ گافی که احتمال دارد تا مدتها دست و پاگیر حضرتی شود بویژه اینکه متعلق به جمعی است که سر ناسازگاری را تحمل نمیکنند؛ بهرغم شعارشان که در آن مخالف خود را تکریم میکنند! به دنبال چنین قضیهای شاید بیربط نباشد یک روز پس از نطق پرحاشیه حضرتی، خبری از ملغی شدن قائممقامی او در حزب اعتماد ملی منتشر شود!
روز بعد از استیضاح، خبری در خبرگزاریها منتشر شد که بهرام سرمست، مدیرکل سیاسی وزارت کشور و دبیر کمیسیون ماده ۱۰ احزاب اعلام کرد انتخابات شورای مرکزی و بازرسان حزب اعتمادملی در این کمیسیون تایید نشد. با توجه به این خبر حزب مذکور باید مجددا انتخابات خود را برگزار کند و باید دید در دور جدید حضرتی چه جایگاهی را کسب خواهد کرد. شاید برای یک بار هم که شده شعار زنده باد مخالف من تبدیل به عمل شود!
از آن مجلس تا این مجلس!
در سرمقاله روزنامه ایران آمده است:
اگر صدا و سیما شهامت به خرج دهد و فیلم سؤال مجلس پیشین و جواب رئیس جمهوری اصولگرا یعنی آقای احمدینژاد را در سال 1390 در کنار فیلم کامل پرسش و پاسخ از آقای روحانی پخش کند تا ملت ببیند چه تفاوت بزرگی میان دو فرد پاسخگو با دو مجلس پرسشگر وجود دارد، خدمت بزرگی به جامعه ایران کرده است. به طور قطع صدا و سیما چنین نخواهد کرد ولی ای کاش در فضای مجازی این امکان فراهم شود که مردم یک بار دیگر آن برنامه را ببینند و اتفاقاً مدافعان احمدینژاد را بشناسند و اینکه او چگونه و با وجود پاسخ ندادن به سؤالات قانونی و مسخره کردن نمایندگان و مجلس و حتی تکذیب بدیهیات مشهود؛ باز هم مورد حمایت اصولگرایان تندرو قرار گرفت. بویژه آنکه پرسشها از او عموماً مستند به وظایف قانونی وی بود. از جمله نپرداختن بودجه مترو، یا نپذیرفتن قانون یا تحقیر جایگاه قانونی مجلس و... بود. در حالی که پرسشهای روز سهشنبه ربطی به وظایف مشخص قانونی نداشته و امور کلی و کیفی بوده است. حتی میتوانیم رفتار ریاست مجلس را در دو مورد مقایسه کنیم تا معلوم شود که فضای سیاسی و رفتاری اصولگرایان مجلس تا چه حد تغییر کرده است.
در سرمقاله روز شنبه روزنامه نوشتیم که «نتیجه پرسش چه خواهد شد؟» همان شد و حتی بدتر از آنچه پیشبینی کردیم، شد. برای فهم ماجرا بهتر است که به پنج سؤال مطرح شده از رئیس جمهوری اشاره شود. پنج محور قاچاق کالا، استمرار تحریمهای بانکی، بیکاری، رکود و نرخ ارز و کاهش ارزش پول ملی از رئیس جمهوری سؤال شده بود. اگر به صورت کارشناسانه میخواستیم حدس بزنیم که نمایندگان در کدام موارد قانع نمیشوند و در کدامها قانع میشوند، بیش از همه احتمال داشت که درباره استمرار تحریمهای بانکی قانع نشوند و محورهای دیگر را قانع شوند.
ولی نتیجه کاملاً معکوس شد. چرا؟ برای اینکه آرای رد و تأیید، ربطی به پاسخهای داده شده رئیس جمهوری نداشت. از پیش تصمیم گرفته شده بود که کدامها را رأی منفی دهند و کدامها را مثبت و با این نحوه رأی دادن پیام خود را منتقل کردند.
زیرا بسیار واضح است که سؤالکنندگان که از اصولگرایان تندرو هستند هم در زمینه قاچاق کالا، هم بیکاری، هم رکود و هم نرخ ارز اوضاع مشابه یا بدتری را در دوره رئیسجمهوری محبوبشان یعنی آقای احمدینژاد تجربه کردند، ولی نه تنها در این موارد از او پرسش نکردند که صدای سؤالکنندگان را کوتاه میکردند.
درباره قاچاق همین کافی است که بگوییم مسئول مبارزه با قاچاق در آن مقطع سعید مرتضوی بود. به قول خودشان و با اقرار مکرر، قاچاق یک رکن اقتصادی شده بود.
از همه بدتر اینکه احمدینژاد به جای پذیرش مسئولیت، توپ را به زمین دیگران میانداخت. البته در این مورد تا حدی هم حق داشت (فقط تا حدی) چون قاچاق مسأله فراقوهای بود.
درباره رکود و یا تورم، نیازی به ذکر و بیان نکته جدیدی نیست. آمارهای بانک مرکزی که آمار رسمی کشور است و در دوره احمدینژاد و این دولت منتشر میشود، نشاندهنده رکود جدی و رشد منفی حتی تا 7/6 درصد در برخی سالهای آن دولت است که آقایان تندرو در آن زمان چشمها را بر واقعیت بستند و اکنون مدافع رشد اقتصادی شدهاند.
درباره نرخ ارز نیز اتفاقات سال 1391 بر کسی پوشیده نیست که چگونه ارز از حدود هزار و 100 تومان در مدت کوتاهی به 4 هزار تومان رسید و دریغ از یک سؤال تخصصی از آن رئیس جمهوری محبوب!
ولی بدترین بخش ماجرا مربوط به اشتغال است. در کل دوره هشت ساله احمدینژاد تعداد مشاغل ایجاد شده (سرجمع مشاغل) حدوداً صفر یا نزدیک به آن است. در حالی که اگر قرار بود مثل دولت اصلاحات سالهای 1380 تا 1384 ایجاد شغل میکردند، در آن هشت سال باید حدود 5 میلیون شغل ایجاد میشد. ولی دریغ از ۱۰۰ هزار شغل!! ضربهای که آن دولت به بحران تولید و اشتغال زد، در تاریخ یک کشور بیسابقه بود و منشأ بسیاری از بحرانهای بعدی گردید. از عملکرد آن دولت تعجبی نیست.
از نمایندهای باید تعجب کرد که در مجلس قبلی حضور داشت ولی کوچکترین تذکری نداد و سؤالی از آن دولت نکرد که چرا 800 میلیارد دلار درآمد را سوزاندید و یک شغل ایجاد نکردید؟ ولی چرا همزمان از دولتی که در همین پنج سال حداقل و به طور متوسط سالانه 500 هزار شغل ایجاد کرده سؤال میکنند و جالب اینکه قانع هم نمیشوند؟! چنین رفتاری نتیجه روشنی دارد.
هرچه آقای رئیس جمهوری ملاحظه جو کلی کشور را کرد، طرف مقابل برعکس عمل نمود. اینها بدان معنا نیست که دولت در برنامههای خود مشکلی نداشته است. قطعاً داشته و طرفداران دولت به آنها اذعان میکنند.
ولی درباره نمایندگانی که کوچکتر از گل به رئیس جمهوری نگفتند که طی هشت سال صدها میلیارد از ثروت کشور را داشت ولی شغلی ایجاد نکرد، اکنون حتی از پاسخ رئیس جمهوری که سالانه 500 هزار شغل ایجاد کرده راضی نیستند، درباره این نمایندگان باید تأمل کرد. میگویند پس چرا بیکاری زیاد است؟ پاسخ ساده است. این را باید از خودتان و رئیس جمهوری بپرسید که رشد اشتغال را طی دوره هشت ساله به صفر رساند.
نمادی از ادب گفتوگو
محمد کاظم انبارلویی در رسالت نوشت:
ترامپ وقتی برجام را پاره کرد، امیدوار بود در داخل بگومگوی سیاسی آن طور بالا بگیرد که یک دو قطبی پدید آید.
دشمنان به ویژه منافقین در انتظار فضایی در کشور هستند که آیین گفتوگو در درون نظام به مسیری منحرف شود تا سرویس های جاسوسی دشمن بتوانند در درون شکاف موجود اوضاع را به هم بریزند. آنها در دی ماه گذشته گمانه خود را در مورد شکاف در درون تست کردند و در چند شهر به خیابان ها آمدند. همین تست را در اواسط مرداد امسال انجام دادند و نتیجه ای نگرفتند. دشمن از اینکه بتواند در درون، رخنه ای برای آشوب داشته باشد، ناامید است.
آنچه دیروز در جریان سوال از رئیس جمهور در مجلس اتفاق افتاد پدیده میمون و مبارکی بود که می تواند نمادی از ادب گفتوگو در درون نظام باشد. نمایندگان سؤال کننده صریح، شفاف، روشن و بی پرده سخن گفتند و سؤالات خود را بدون سانسور اما در کمال ادب و نزاکت سیاسی طرح کردند. به طوری که رئیس جمهور اعتراف کرد این سؤالات، سؤالات مردم نیز هست.
هر ناظر خارجی و داخلی که گفتوگوهای مجلس را پی گیری می کرد این احساس را داشت که یک نظم و ادب دموکراتیک بر گفتوگوها حاکم است. دنیا بداند در 40 سالگی انقلاب با یک نظام مستقر، آزاد و مستقل با قوای هوشمند رو به روست. سؤالات نمایندگان، طبیبانه و در جستجوی راه حلی برای برون رفت از مشکلات بود. پاسخ های رئیس جمهور نیز نمادی از تلاش دولت برای حل مشکلات کشور بود. اینکه این پاسخ ها چقدر ناظر به سؤالات نمایندگان بود را باید به داوری مردم واگذار کرد.
خود نمایندگان در رأی گیری از 5 سؤال فقط پاسخ به یک سؤال را قانع کننده دانستند و چهار سؤال دیگر را نپذیرفتند که قانع کننده بوده است. رئیس جمهور نیز در اظهارات خود گفته بود؛ «حتماً ما اشتباه داشتیم و باید جبران کنیم.» او همچنین گفت قبول دارد که آمریکا از برجام تخلف کرده است اما امیدوار است از مشکلات عبور کند. او تأکید کرد که نمی گذارد توطئه های آمریکا موفق شود، حتماً با کمک مجلس و ملت در برابر توطئه ها خواهد ایستاد.
رئیس جمهور همان طور که پیش بینی کرده بود از مجموعه گفتگوهای دیروز در مجلس و پاسخ های وی، دشمنان ایران در کاخ سفید خوشحال نشدند. شاید این یکی از بهترین و ملموس ترین نتایج مذاکرات دیروز مجلس باشد.
مسائل دولت و مجلس مربوط به خودمان است. این دو نهاد از مردم رأی گرفته اند و با یک نظم دموکراتیک در جایگاه های خود انجام وظیفه می کنند. رفتار آنها باید نمادی از استقلال کشور در برخورد با مسائل باشد و از تحریکات دشمن به دور باشند. چامسکی، نظریه پرداز آمریکایی چند روز پیش گفته بود؛ آمریکا از استقلال دولت ایران عصبانی و ناراضی است و دلیل خصومت کاخ سفید علیه ملت همین است. ما می توانیم از زبان سیدالشهدای انقلاب اسلامی، شهید بهشتی خطاب به مقامات کاخ سفید بگوییم؛ «ای آمریکا! از ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر.»
محتوای گفتگوی مجلس با رئیس جمهور مهم است. باید دید چرا نمایندگان از پاسخ 5 سؤال فقط از یک سؤال قانع شدند؟ قطعاً همین داوری هم ممکن است در مردم وجود داشته باشد که رئیس جمهور در هفته دولت باید تک تک وزرا را موظف کند برای اقناع افکار عمومی یک بار دیگر با نگاه خریداری به سؤالات نمایندگان و توضیحات آنها بنگرند و چون در مجلس فرصت کافی وجود نداشت، آنها این پاسخگویی را متکفل شوند. البته در شرایط حساس کنونی که دولت فاقد سخنگوست، آن هم در شرایطی که انبوهی از سؤالات در جامعه وجود دارد، آقای روحانی باید فکری برای روشن کردن افکار عمومی نسبت به کارکرد دولت کند.
به هر حال مجموعه گفتگوها در مجلس و پاسخ های رئیس جمهور نشان دهنده بلوغ سیاسی این دو مجموعه از نظام در برخورد با مسائل حیاتی انقلاب است. ادب گفتگو و نظم دموکراتیک، پرداختن به این موضوع مثال زدنی و از تجربیات خوب مردم سالاری دینی محسوب می شود.
مشروعیت در حکومت علوی
محمد ذاکری در اعتماد نوشت:
در اندیشه سیاسی شیعه، از آغاز در خاستگاه حاکمان پس از پیامبر نوعی دوگانگی پدید آمد که از واقعیتهای تاریخی ناشی میشد. شیعه خلفای حاکم را که تنها به آرای اکثریت امت اسلامی متکی بودند دارای مشروعیت الهی نمیدانست و معتقد بود خلیفه مشروع پس از پیامبر از خلافت محروم است. لذا این اندیشه تقویت شد که تا وقتی حکومتکنندگان بر اساس ضوابط و چارچوبهای شرعی و دینی گزینش نشوند، هیچ حکومتی مشروعیت ندارد.
بر این اساس میتوان مشروعیت حکومت امام علی (ع) را از سه منبع و منشا دانست: منشا الهی، صلاحیت شخص حاکم و منشا مردمی که از این بین منشا الهی و منشا شخصی با یکدیگر رابطه پیوستگی و علت و معلولی دارند. بدین معنی که تا فردی دارای ویژگیهای مطلوب و جامعالاطراف حکومت بر جامعه اسلامی نباشد خداوند او را برای این مسوولیت برنمیگزیند. به بیان دیگر حکومت در اندیشه امام علی (ع) پیمان سهجانبهای است بین خدا، حاکم و مردم که بدون وجود هریک از آنها (یا عدم دارا بودن ویژگیهای موردنظر) مشروعیت حکومت با بحران جدی مواجه میشود. یکی از مباحث عمده در نهجالبلاغه اشاره موکد به منشا الهی حکومت و حق انحصاری خداوند بر حاکمیت است؛ از این رو هیچ انسانی بالاصاله حق حاکمیت ندارد مگر آنکه از جانب خدا حاکمیت به او واگذار شده باشد. در خطبه شقشقیه، امام علی (ع) حاکمیت را حق خویش میداند که از جانب خدا به ایشان تفویض شده و صراحتا میفرماید: «حق موروثی خود را دیدم که به غارت رفته است.» حق موروثی در اینجا کنایه از وراثت معنوی و الهی است. از دیگرسو مطابق اعتقادات شیعه خداوند در چند مورد چه به نص و چه تعیین (واقعه غدیرخم) امام را شایسته حاکمیت بر جامعه اسلامی پس از پیامبر(ص) دانسته و این حق را به وی تفویض کرده است.
از دیدگاه حضرت، حکومت تنها حق کسانی است که از ویژگیها و شایستگیهای به دست آوردن آن برخوردار بوده و لذا کسی که شایسته زمامداری نیست، نمیتواند و نباید عهدهدار حکومت شود ولو آنکه مردم نیز او را بپذیرند. روی دیگر سکه نیز آن است که پذیرفتن حکومت در صورت فراهم بودن لوازم و زمینههای آن برای کسی که شایستگی آن را دارد تکلیف و وظیفهای سنگین است که البته شرط آن پذیرش عمومی از جانب مردم است و این نقطه افتراق اندیشه اسلامی و اندیشه لیبرال است. از جمله در خطبه معروف شقشقیه در بیان فضایل خود میفرماید: «...جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی، چون محور آسیاب است به آسیاب، که دور آن حرکت میکند.
او میدانست که سیل علوم از دامن کوهسار من جاری است و مرغان دورپرداز اندیشهها، به بلندای ارزش من نتوانند پرواز کرد» (خطبه٣) . و در جای دیگر میفرماید: «ای مردم! سزاوارترین شخص به خلافت آن کسی است که در تحقق حکومت نیرومندتر و در آگاهی از فرمان خدا داناتر باشد، تا اگر آشوبگری به فتنهانگیزی برخیزد، به حق بازگردانده شود و اگر سر باز زد با او مبارزه شود.» (خطبه١٧٣) اما منشا الهی و فردی مشروعیت هردو شرط لازم برپایی حکومت دینی است و بدون وجود مقبولیت یا مشروعیت مردمی فاقد وجاهت و کفایت لازم است.به همین جهت است که حضرت با آنکه پس از رحلت پیامبر از مشروعیت الهی و فردی برخوردار بودهاند اما به جهت عدماقبال و رویآوری مردم و تحقق اراده مردمی، بیست وپنج سال خلافت را به دیگران واگذار کردند. منشا مردمی حکومت یعنی صلاحیت مردم در جعل حاکمیت برای حاکم و هیات حاکمه یا انتقال حاکمیت از مشروعیت ذاتی به مقوله کارآمدی؛ بهعبارتی مردم هم حاکمیت را جعل و هم آن را کارآمد میکنند.
امام روی آوردن مردم و اتمام حجت را چنین توصیف میکنند: «مردم، همانند شتران تشنهای که به آب نزدیک شده و ساربان رهاشان کرده و عقال (پایبند) از آنها گرفته بر من هجوم آوردند و به یکدیگر پهلو میزدند، فشار میآوردند، چنان که گمان کردم مرا خواهند کشت یا بعضی به وسیله بعضی دیگر میمیرند و پایمال میگردند» (خطبه٥٤) و در جای دیگر میفرماید«روز بیعت، فراوانی مردم چون یالهای پشت کفتار بود. از هر طرف مرا احاطه کردند تا آنکه نزدیک بود حسن و حسین (ع) لگدمال گردند و ردای من از دوطرف پاره شد. مردم چون گلههای انبوه گوسفند مرا در میان گرفتند.... اگر حضور فراوان بیعتکنندگان نبود و یاران حجت را بر من تمام نمیکردند و اگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که در برابر شکمبارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته رهایش میساختم» (همان، خطبه ٣) از این رفتار امام چنین استفاده می شود که کارآمدی نظام اسلامی حتی در صورت قرار گرفتن معصوم در رإس آن حکومت و نظام, تنها با مشروعیت الهی تحقق نمییابد و محتاج مقبولیت مردمی نیز هست. حتی امام در مواردی به بیعت مردم با خویش بهعنوان مبنای استدلال و برهان در مقابل مخالفان استناد کردهاند و در اولین نامه ای که به معاویه نوشته، آمده است: مردمی که با ابوبکر و عثمان بیعت کردند، به همان شکل نیز با من بیعت کردهاند. (نامه٦) یعنی اگر دلیل مشروعیت خلافت آنها رای مردم بوده است در مورد حکومت من هم چنین مبنایی وجود دارد و مخالفت با آن مخالفت با رای مردم است. در این سخن نکتههاست برای آنان که حکومت را بدون مردم و خواست و اراده و حمایت ایشان مشروع و محکم و استوار میانگارند و برای خواست مردم-در نظر و عمل- محلی از اعراب قائل نیستند اگر کمی بیندیشند.